تا در اوصاف امیر الموءمنین آید به کار نه قلم رااقتدار ونه زبان را اختیار
گو که بنویسند جن و انس وصفش را مدام نیست ممکن وصف مولا را یکی از صد هزار
آن جان شیرین رسول جان شیرین میدهد بر تن برادر گوش دار
کافران دادند باهم دست از هر طایفه بهر قتل خواجه لولاک در یک شام تار
گفت پیغمبر به شیر حق امیر الموءمنین کی نبی را جان شیرین ای ولی کردگار
کافران بر قتل من با یکدیگر بستند عهد باید امشب جای من دربسترم گیری قرار
گفت حیدر ای دو صد جان علی قربان تو این تو،این جان علی،این تیغ خصم نابکار
جان پاک تو سلامت جان من بادا فدات گو ببارد تیغ و تیرم از یمین وازیسار
خفت آن شب مرتضی در بستر ختم رسل گشت پیغمبر دل شب در بیابان رهسپار
ناگهان بوبکر آمد بر سر راه نبی در درون آن سب تاریک دور از انتظار
چشم پیغمبر چو بر وی در سر راه اوفتاد برد همره تا نگردد راز پنهان آشکار
نفس خود را جای خود در بستر خود جای داد خصم خود را ناگزیر آورد سوی کوهسار
آنکه جای مصطفی خوابید باشد جانشین وآن که یار غار او شد،به که بنشیند به غار
با نبی در غار بودن کی کرامت میشود جان به راه یار دادن عزت است و افتخار
این تعصب نیست،انصاف است سخت گوش کن فرق بسیار است بین یار غار و یار یار
او به لا تحزن زفضل خویشتن گردید منع این به مرضات الهش گوید ثنا پروردگار
او زبیم جان فراری بود از میدان جنگ این به دور مصطفی گردید روز کارزار
او زخیبر شد فراری این در از خیبر گشود فرق داردفرق،مرد جنگ با مرد فرار
هر نفس در بستر ختم رسل بهر علی بود بیش از طاعت کونین اجرش در شمار
ذات حق آن شب به جبرائیل و میکائیل گفت کی کند جان از شما در راه یکدیگر نثار
هر دو ماندند از جواب و سر به زیر انداختند هر دو ساکت هر دو گردیدند از حق شرمسار
پس خطاب آمد که بگشائید چشمی بر زمین بذل جان شیر حق بینید در این شام تار
خفته بهر بذل جان در بستر ختم رسل گشته محو این همهایثار چشم روزگار
ای وجودت شمع جمع آفرینش یا علی وی خزان زندگی را نام دلجویت بهار
با سر انگشت تو مهر و مه کنددر چرخ سیر بر تماشای تو میگردند این لیل و نهار
گو برد حق تو را صد تن به جای آن سه تن آنچه از آن توست،آن قواست ای جان را قرار
چه شوی مسند نشین و چه شوی خانه نشین تو امامی و امامت از تو دارد اعتبار
بانگ جبرئیل از احد آید به گوش جان که گفت لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
آری؛
یاری که خفت جای رسول خدا علیست ممدوح جبرئیل به ارض و سماءعلیست
الا علی پس از سخن لافتی علیست رکن و مقام و مروه و سعی و صفا علیست.
قرآن،نماز ،ذکر،عبادت،دعا علیست دنیا بدان که رهبر و مولای ما علیست
مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست
با غصب منبر نبوی کسی خلیفه نیست
زخم جگر به شعر مداوا نمیشود با صد قصیده عقده دل وا نمیشود
هر سامری خلیفه موسی نمیشود اعمی دلیل مردم بینا نمی شود
نادان زعیم عالم دانا نمیشود غیر از علی امام به زهرا نمی شود
انصاف کو مروت و مردانگی کجاست
آیا لباس کعبه بر اندام بت رواست؟
هان ای غدیریان با وفا،بی حدود و بی عدد گوییدیک صدا همگی یا علی مدد.