قَالَ جَابِرٌ: فَسَأَلْتُهُمْ، فَأَمْسَکُوا وَ سَکَتُوا!
جابر گوید: من نیز پرسش امام را از آنان پرسیدم، ولی باز هم آنها درنگ کرده و ساکت شدند!
قَالَ جَابِرٌ: فَنَظَرَ ? إِلَیَّ وَ قَالَ: یَا جَابِرُ هَذَا مَا أَخْبَرْتُکَ أَنَّهُمْ قَدْ بَقِیَ عَلَیْهِمُ بَقِیَّةٌ!
جابر گوید: [پس از این پرسشها] حضرت رو به من کرد و فرمود: ای جابر! این همان چیزی است که به تو گفته بودم که اینان هنوز [در معرفت ما] کاستیهایی دارند!
فَقُلْتُ لَهُمْ: مَا لَکُمْ مَا تُجِیبُونَ إِمَامَکُمْ؟!
جابر گوید: پس از فرموده امام، من به آنها گفتم: چرا جواب امامتان را نمیدهید؟!
فَسَکَتُوا وَ شَکَوْا!!
آنان باز هم در مقابل پرسش من سکوت کردند و پاسخی ندادند!
فَنَظَرَ ? إِلَیْهِمْ وَ قَالَ: یَا جَابِرُ هَذَا مَا أَخْبَرْتُکَ بِهِ قَدْ بَقِیَتْ عَلَیْهِمْ بَقِیَّةٌ!
سپس امام ? نگاهی به آنان کرد و فرمود: ای جابر! این همان چیزی است که [در باره آنها] به تو گفته بودم که هنوز [در معرفت ما] کاستی دارند!
وَ قَالَ الْبَاقِرُ ? : مَا لَکُمْ لَا تَنْطِقُونَ؟!
و امام باقر ? نیز به آنان فرمود: چرا چیزی نمیگویید؟!
فَنَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ قَالُوا: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، لَا عِلْمَ لَنَا فَعَلِّمْنَا!
[در این هنگام] بعضی از آنان به بعضی دیگر نگاهی کرده و از همدیگر سئوال امام را پرسیدند؛ سپس گفتند: ای پسر رسول خدا! ما هیچ نمیدانیم، خودت ما آگاه کن!
قَالَ جَابِرٌ: فَنَظَرَ الْإِمَامُ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ? إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ ? وَ قَالَ لَهُمْ: مَنْ هَذَا؟
جابر گوید: [پس از این اظهار ادب آنان] امام زین العابدین ? رو به فرزندش امام باقر ? نمود و از آنان پرسید: این کیست؟
قَالُوا: ابْنُکَ!
آنها گفتند: پسرت است!
فَقَالَ? لَهُمْ: مَنْ أَنَا؟
حضرت به آنان فرمود: من کیستم؟!
قَالُوا: أَبُوهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ!
آنان گفتند: شما پدر ایشان، حضرت علی بن الحسین? هستید!
قَالَ جَابِرٌ: فَتَکَلَّمَ? بِکَلَامٍ لَمْ نَفْهَمْ فَإِذَا مُحَمَّدٌ بِصُورَةِ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ إِذَا عَلِیٌّ بِصُورَةِ ابْنِهِ مُحَمَّدٍ!
جابر گوید: [پس از این گفتگوی کوتاه] امام کلماتی بر زبان جاری کرد که ما نفهمیدیم، ناگهان دیدیم که صورت محمد? به شکل پدرش و صورت امام زین العابدین? به شکل محمد باقر? تبدیل شد!
قَالُوا: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ!
آنان با تعجب و حیرت گفتند: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ! معبودی جز الله نیست!
فَقَالَ الْإِمَامُ?: لَا تَعْجَبُوا مِنْ قُدْرَةِ اللَّهِ، أَنَا مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٌ أَنَا! وَ قَالَ مُحَمَّدٌ: یَا قَوْمُ لَا تَعْجَبُوا مِنْ أَمْرِ اللَّهِ أَنَا عَلِیٌّ وَ عَلِیٌّ أَنَا وَ کُلُّنَا وَاحِدٌ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ وَ رُوحُنَا مِنْ أَمْرِ اللَّهِ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ وَ کُلُّنَا مُحَمَّدٌ!
امام فرمود: از قدرت خداوند تعالی تعجب نکنید؛ من محمدم و محمد من است! و محمد باقر علیه السلام فرمود: ای آقایان! از امر خدا تعجب نکنید؛ چرا که من علیّم و علیّ من است و همه ما یکی هستیم و از یک نوریم و روح ما از امرِ خدا است؛ اوّلِ ما محمّد است و اوسطِ ما محمّد است و آخِر ما نیز محمّد است و همه ما محمّدیم!
قَالَ جَابِرٌ: فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِکَ خَرُّوا لِوُجُوهِهِمْ سُجَّداً وَ هُمْ یَقُولُونَ: آمَنَّا بِوَلَایَتِکُمْ وَ بِسِرِّکُمْ وَ بِعَلَانِیَتِکُمْ وَ أَقْرَرْنَا بِخَصَائِصِکُمْ
جابر گوید: آنان چون این سخنان را شنیدند با صورت به سجده افتادند در حالی که میگفتند: ما به ولایت شما و مخفی و آشکارتان ایمان آوردیم و به فضایل [ویژه] شما اقرار کردیم!
فَقَالَ الْإِمَامُ زَیْنُ الْعَابِدِینَ?: یَا قَوْمُ ارْفَعُوا رُءُوسَکُمْ فَأَنْتُمُ الْآنَ الْعَارِفُونَ الْفَائِزُونَ الْمُسْتَبْصِرُونَ وَ أَنْتُمُ الْکَامِلُونَ الْبَالِغُونَ. اللَّهَ اللَّهَ لَا تُطْلِعُوا أَحَداً مِنَ الْمُقَصِّرِینَ الْمُسْتَضْعَفِینَ عَلَى مَا رَأَیْتُمْ مِنِّی وَ مِنْ مُحَمَّدٍ فَیُشَنِّعُوا عَلَیْکُمْ وَ یُکَذِّبُوکُمْ!
پس از این اقرار آنان، امام زین العابدین? فرمود: ای آقایان! سر بردارید! اکنون شما به معرفت و فوز بار یافتید و هدایت شدید؛ چرا که شما اکنون به معرفت ما نایل گشتید و کامل شدید. البته مبادا کسی از مقصّران و ضعیف نگهداشتهشدگان در معرفت ما را بر آن چه از من و پسرم محمد دیدید، آگاه کنید؛ زیرا بر شما عیب میگیرند و تکذیبتان میکنند!
قَالُوا: سَمِعْنا وَ أَطَعْنا.
آنان گفتند: به گوش جان میشنویم و اطاعت میکنیم!