سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این تویی که اغیار را ازدل های دوستانت زدودی تا آن که جز تو را دوست نداشتند ...آن که تو را از دست داد، چه به دست آورد ؟ و آن که تو را یافت، چه از دست داد ؟ آن که جز تو را به عنوان عوض پذیرفت، زیان کرد . [امام حسین علیه السلام ـ در دعایش ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :71
بازدید دیروز :76
کل بازدید :225217
تعداد کل یاداشته ها : 110
04/2/30
4:38 ع





Powered by WebGozar

موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
خادم الجواد[10]
کانون فرهنگی مسجد جواد الائمه شهرستان اندیمشک درآغاز دهه هفتاد تاسیس شد و از همان ابتدا با یک برنامه منظم و منسجم جهت پر بار کردن اوقات فراغت و جهت دادن به برنامه های فرهنگی ، کار فرهنگی خود را آغاز کرد. یکی از موفقیتهای بزرگ این کانون همفکری و وجود نیروهای جوان و خوش فکر می باشد که با همکاری مستمر خود توانسته اند طراوت خاصی به برنامه های کانون ببخشند و وجود روحانیت در این مجموعه باعث شده که این مجموعه ، یکی از مجموعه های کاملاً دینی در سطح شهرستان مطرح شده و برنامه های برگزاری دعای توسل و زیارت عاشورا و همچنین مراسم جشن و عزاداری در ایام مختلف سال و چاپ و نشر ماهنامه های دینی در سطح شهرستان و نماز جمعه از کارهای موفق این مجتمع محسوب می شود محور اصلی در این برنامه ها آموزش متون دینی و آگاهی از مسائل روز و برگزاری کلاسهای متناسب در گروههای سنی مختلف بوده که تا کنون هم با پیشرفت و نوآوری همراه بوده و هر ساله برنامه های این کانون در قالبهای جدید همراه با روشهای روز برگزار می گردد.

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

محمد بن ادریس حلى

  (متولد543-متوفى 598 ه.ق)

«ابن ادریس حلى،از فحول علماى شیعه است.خودش عرب است و شیخ‏طوسى جد مادرى او(البته مع الواسطه)به شمار مى‏رود.به حریت فکر معروف‏است،صولت هیبت جدش شیخ طوسى را شکست،نسبت‏به علماء و فقهاء تاسر حد اهانت،انتقاد مى‏کرد.در سال 598 در سن 55 سالگى درگذشت.

کتاب نفیس و معروف او در فقه به نام‏«سرائر»است.گفته‏اند که ابن ادریس ازتلامذه سید ابو المکارم ابن زهره بوده است،ولى بنا بر تعبیراتى که ابن ادریس درکتاب‏«الودیعه‏»از کتاب السرائر مى‏کند،چنین برمى‏آید که صرفا معاصر وى بوده‏است و او را ملاقات کرده است و در برخى مسائل فقهى میان آنها مکاتباتى رد وبدل شده است.» (1)

 

ولادت او:

او در سال‏543 هجرى در مرکز حله قدم به عرصه حیات نهاد.تولد او در یک ‏خانواده روحانى و معنوى صورت گرفت.او از محضر ابن زهره فقیه نامدار کسب علم‏نمود.

سرزمین حله:

برخى از سرزمینها هستند که از نوعى رحمت و برکت‏خاصى برخوردارند واطراف و اکناف آن از مبارکى و میمنت‏خاصى بهره‏مند هستند،به تعبیر قرآن مجید،اطراف آن مبارک و میمون است.«حله‏»که واقع بین کوفه و بغداد است،از آن گونه‏سرزمینهاى رحمت‏خیز و برکت آفرین است که تاکنون علماء و فقهاى نامدار وخدمتگزار دین تحویل جامعه اسلامى داده است و چندین چهره سرشناس و معروف‏از فقهاء ما منسوب به آن منطقه هستند که روزگارى مرکز علمى و تدریس شیعیان بوده‏است. (2)

علامه حلى در آسمان علم و فضیلت،و در میان انبوه فقهاى نامدار شیعه،همچون یک ماه مى‏درخشد و آراى فقهى،اصولى و منطقى او در کتابهاى علمى ازبرجستگى خاص برخوردار است.او یکى از استوانه‏هاى محکم و پایدارى است که درحساس‏ترین مراحل فکرى و اجتماعى شیعه درخشیده و اطراف خود را منور ساخته‏است.

او قطب دایره تحقیق و فضیلت،ستاره درخشان فقه و فقاهت و یکى دیگر ازفرزانگان شهر حله است.شهرى که به دستور امیر سیف الدوله صدقة بن منصورمزیدى اسدى از امراء دولت دیالمه در سال 495 ه.ق بناگذارى و پى‏ریزى شده است.

به همین جهت گاهى آن شهر،«حله مزیدیه‏»گفته مى‏شود و آن یکى از شهرهاى‏معروف بین نجف اشرف و حائر مقدس حسینى(ع)است که در دو سمت‏شط فرات‏قرار گرفته است و به منزله دو طرف بغداد است که در شرق دجله و غرب آن قرار گرفته‏است و این شهر از روز نخست‏بر اساس تشیع پایه‏گذارى شده است و از آن منطقه‏علماء و بزرگان متعددى برخاسته‏اند که شرح حال برخى از آنان گذشته است و طبق‏روایتى که علامه مجلسى در کتاب‏«السماء و العالم‏»بحار نقل کرده است،ابو حمزه‏ثمالى از اصبغ بن نباته روایت کرده است که گوید:«به هنگام عبور امیر المؤمنین على(علیه السلام)به طرف صفین،همراه او بودم که روى تپه‏اى قرار گرفت.سپس به‏نیزارى که میان بابل(عراق)و آن تپه قرار گرفته بود اشاره نمود و فرمود:«شهرى و چه‏زیبا شهرى!»عرض کردم سرور من،به شهرى اشاره مى‏کنید،آیا در اینجا شهرى بوده‏است که آثارش از بین رفته است؟فرمود:«نه بلکه شهرى به وجود خواهد آمد که به آن‏حله سیفیه خواهند گفت.در آن شهر اقوام نیکوکارى زندگى خواهند کرد.اگر یکى ازآنان سهم خود را به خداوند نذر کند،وفاء به آن مى‏نماید.» (3)

ابن ادریس در نظر محققین:

علامه نورى در فائده سوم از خاتمه مستدرک مى‏نویسد:«ابو عبد الله محمد بن‏احمد بن ادریس عجلى حلى،عالم بزرگوار و معروفى است که بزرگان فقها در اجازات‏خود به عظمت مقام علمى،فهم و دقت او اعتراف کرده‏اند و او را ستوده‏اند.» (4)

ابن داود در رجال خود مى‏گوید:«وى پیشواى فقهاى حله،در علوم متقن وداراى تصنیفات بسیار است.» (5)

فقیه بزرگ،شهید اول(قدس سره)در اجازه خود او را با این عبارات:شیخ امام،علامه شیخ العلماء و رئیس المذهب ستوده است. (6)

محقق دوم نیز در اجازه قاضى صفى الدین مى‏نویسد:«روایت مى‏کنم تمام‏تصنیفات و روایات شیخ امام سعید محقق،حبر العلماء،فخر الملة و الحق و الدین،ابى عبد الله محمد بن ادریس حلى را.»

محدث عالى مقام،شیخ حر عاملى در کتاب‏«امل الآمل‏»مى‏نویسد:«دانشمندان‏متاخر ما،ابن ادریس را بسیار ستوده‏اند و کتاب‏«سرائر»او را با آنچه در آخر آن از کتاب!119 و اصول متقدمین نقل کرده است،مورد اعتماد قرار داده‏اند.علامه حلى و سایر علماء،احوال او را در کتب استدلالى خود نوشته و اکثر آن را پذیرفته‏اند.» (7)

همچنین دانشمند نامى،شیخ یوسف بحرانى که از علماى معتدل اخبارى است،در«لؤلؤة البحرین‏»مى‏نویسد:

«وى فقیه و اصولى خالص و مجتهد صرف بود،او نخستین کسى است که باب‏نکوهش از شیخ طوسى(ره)را به روى دیگران گشود،و گر نه قبل از وى دانشمندانى که‏در عصر شیخ بودند، غالبا به روش شیخ عمل مى‏کردند،تا آنکه نوبت‏به او رسید،آن‏گاه محقق اول(مؤلف شرایع)،و علامه حلى در موارد بسیارى به نکوهش وى(ابن‏ادریس)پرداختند،او و آراء و اقوالش را به باد انتقاد و طعنه گرفتند.ولى حقیقت امر این‏است که فضل و بزرگوارى او در میان شیعه منکر ندارد.بهترین تعبیر و تعریفى که درکتب مربوطه به این فقیه عظیم الشان دیده شده است، چند سطر مختصر و دلپذیر ولطیف است که شهید سعید،قاضى نور الله شوشترى در کتاب نفیس‏«مجالس المؤمنین‏»نوشته است.این عبارت کوتاه،به قدرى مناسب و جالب و استوار به قلم آمده است که‏به خوبى مى‏تواند معرف کامل فخر الدین محمد بن ادریس حلى باشد.او مى‏نویسد:

«در اشتعال فهم و بلند پروازى،از فخر الدین رازى بیش،و در علم فقه ونکته‏پردازى از محمد بن ادریس شافعى در پیش است،کتاب‏«سرائر»که از جمله‏مصنفات شریفه اوست،در دقت فهم و کثرت علم او دلیلى ظاهر و برهانى باهر است.

او را بر تصنیفات شیخ اجل ابو جعفر طوسى ابحاث بسیار است و در اکثر مسائل فقهى‏او را خلافى یا اعتراضى یا استدراکى هست.» (8)

ابن ادریس خبر واحد را نمى‏پذیرد:

دانشمندان در کتاب اصول،اخبار معصومین(علیهم السلام)را به دو گونه تقسیم‏کرده‏اند:خبر متواتر و خبر واحد.

خبر متواتر روایتى است که جمعى از راویان طورى آن را نقل کرده‏اند که احتمال‏تبانى بر دروغ و جعل خبر،محال باشد و به خودى خود انسان یقین به راستى وواقعیت آن پیدا مى‏کند،ولى خبر واحد عکس آن است،یعنى به تنهایى و بدون انضمام‏قرائن خارجى،مفید علم و یقین نیست.

دانشمندان ما در کتب اصول با دلیلهاى متقن،خبر واحد را بدون انضمام قرینه‏پذیرفته و به حکم عقل آن را مورد عمل قرار مى‏دهند،ولى جمعى که ابن ادریس ازجمله آنهاست،نظر به اینکه خبر واحد مفید ظن و گمان است،آن را نپذیرفته و به مفادآن عمل نکرده‏اند.

گذشته از مخالفتى که ابن ادریس با مکتب شیخ نمود و براى او گران تمام شد،موضوع مخالفت وى با سایر فقهاء در مساله خبر واحد نیز بیشتر موجب سر و صداگردید،در میان فقهاى ما تنها ابن ادریس نیست که خبر واحد را حجت و معتبرنمى‏داند،بلکه جز او جمعى هم بدین عقیده بودند،با این فرق که ابن ادریس به واسطه‏مزاج حادى که داشته،طبق معمول بیش از دیگران آن را دنبال کرده و براى قبولاندن آن‏پافشارى نموده است،تا جائیکه نظریه او در این باره مورد گفتگوى بسیار واقع شده،جمعى از او سخت انتقاد نموده،و گروهى به دفاع و توضیح مقصد وى برخاسته و برمخالفین او اعتراض کرده و گفته‏هاى دیگران را بى‏انصافى در حق ابن ادریس‏دانسته‏اند.

ابن داود که معاصر علامه حلى است،در رجال خود مى‏نویسد:«ابن ادریس به‏کلى از اخبار اهل بیت(ع)دورى جسته است.»

مؤلف نقد الرجال مى‏گوید:«ابن داود به همین دلیل ابن ادریس را در باب‏«ضعفاء»نام برده، ولى بهتر این بود که او را در باب‏«ممدوحین‏»ذکر مى‏کرد.»

رجالى دانشمند مشهور،شیخ ابو على حائرى در کتاب‏«منتهى المقال‏»بعد از نقل‏عبارت مزبور،مى‏گوید:«گزاف گویى ابن داود و عدم رعایت جهت انصاف او،بر کسى! پوشیده نیست،چه که نکوهش از این دانشمند بزرگ،مخصوصا با این علتى که ذکرکرده(که چون خبر واحد را معتبر نمى‏دانسته،به کلى از اخبار اهل بیت(ع)دورى‏جسته است)چندان بى‏پایه است که حد ندارد،زیرا:

اولا:عمل کردن ابن ادریس و اعتماد وى به بسیارى از اخبار-مخصوصا که اودر آخر سرائر از کتب قدما آورده است-چیزى نیست که بر اهل دانش پوشیده باشد.

ثانیا:در میان فقهاى ما تنها ابن ادریس نیست که عمل به خبر واحد نکرده است،بلکه جمعى از بزرگان علما،مانند سید مرتضى،ابو المکارم ابن زهره،ابن قبه و دیگران‏نیز عمل به خبر واحد را معتبر نمى‏دانند.

پس اگر عمل نکردن به خبر واحد،موجب تضعیف ابن ادریس باشد،باید این‏بزرگان را هم تضعیف کرد،در صورتى که هیچ کس آنها را ضعیف ندانسته است.»

مؤلف‏«لؤلؤة البحرین‏»نیز در این خصوص در دفاع از ابن ادریس مى‏گوید:

«اگر او مساله‏اى از مسائل فن(خبر واحد)به اشتباه رفته باشد،این موجب‏نمى‏شود که او را این طور مورد سرزنش قرار دهیم،زیرا بسیارى از دانشمندان امثال اورا مى‏بینیم که این گونه اشتباهات داشته‏اند،به خصوص در امثال این مساله(یعنى عمل‏نمودن به خبر واحد) (9)

فاضل نامى،استاد على دوانى مى‏نویسد:

آیا ابن ادریس نوه شیخ طوسى است؟

اغلب علماى تراجم ابن ادریس را نواده شیخ طوسى دانسته‏اند،بدون اینکه تاکنون معلوم شده باشد که وى از کجا و چگونه به شیخ مى‏پیوندد.یکى مادر او را دخترشیخ مى‏داند و دیگرى شیخ را دایى او دانسته و سومى شخصى را نام‏«مسعود بن ورام‏»را که تا کنون هویت او معلوم نگشته،جد مادرى او و پدر زن شیخ معرفى کرده است وچهارمى مسعود بن ورام را همان مسعودى،مؤلف‏«مروج الذهب‏»جد شیخ طوسى وجد مادرى ابن ادریس مى‏داند.این اقوال پریشان به قدرى با هم ضد و نقیض هستند که‏نمى‏توان آنها را جمع و جور کرد.محدث متتبع مرحوم حاج میرزا حسین نورى درخاتمه مستدرک چون چیزى از اقوال مربوطه دستگیرش نشده،مى‏گوید این اقوال‏گذشته از اینکه تخمین است و ماخذ محکمى ندارد، اصولا از محالات عادیه به شمارمى‏رود.

ما نیز چندان که در کتاب‏«السرائر»نگریستیم،جایى نیافتیم که ابن ادریس شیخ‏را جد خود دانسته و اعتراف به این نسبت نموده باشد.

او داراى تالیفات متعددى است که السرائر الحاوى لتحریر الفتاوى،تلخیص‏تفسیر تبیان شیخ طوسى و التعلیقات حواشى و ایرادات بر تفسیر التبیان از معروف‏ترین‏تالیفات او مى‏باشد. (10)

وفات وى:

در لؤلؤة البحرین از رساله مشهور کفعمى که درباره وفیات دانشمندان نوشته‏است،نقل مى‏کند که گفته است:ابن ادریس فرموده من در سال 558 بالغ گشتم،سپس‏از صالح فرزند وى نقل مى‏کند که گفت:«پدرم محمد بن ادریس روز جمعه وقت ظهرروز هیجدهم ماه شوال سال 598 وفات یافت.»

بنابر این چنانکه بر خواننده پوشیده نیست،تولد ابن ادریس سنه‏543 و مدت‏عمر او 55 سال مى‏باشد،جاى بسى تعجب است که عالم معروف،شیخ ابو على در«منتهى المقال‏»عمر او را 25، و دانشمند جلیل،شیخ عبد الله مامقانى در«تنقیح المقال‏»35 سال مى‏دانند و با اینکه هر دو مطلب فوق را از کفعمى نقل کرده‏اند،مى‏گویند:«دراین زمانها در السنه عوام مشهور است که عمر ابن ادریس به واسطه اسائه ادب به مقام‏جدش کوتاه گشت.»در صورتیکه با توضیحى که ما دادیم مطلب این طور نیست و بایداین را از اغلاط مشهوره دانست.

در«نخبة المقال‏»آمده است:

ثم ابن ادریس من الفحول و متقن الفروع و الاصول عنه النجیب بن نما الحلى حکى جاء مبشرا مضى بعد البکاء

که عدد کلمه‏«مبشر»543،و کلمه‏«بکاء» 55 که مدت عمر اوست. (11)

------------------------------

پى‏نوشتها:

1- آشنایى با علوم اسلامى،ص‏299.

2- در فرهنگ معین آمده است:«حله شهرى بود در عراق میان کوفه و بغداد در ساحل رود فرات‏»،و سپس‏مى‏افزاید:«حلى ابو القاسم نجم الدین جعفر بن حسن بن یحیى معروف به محقق اول یا محقق حلى ازبزرگان فقیهان شیعه(متوفى‏676)وى معاصر نصیر الدین طوسى بود.او از پدر خویش اجازه گرفت.ازتالیفات او:شرائع الاسلام،نافع،معتبر مکاسب در اصول دین،نکت النهایه(شرح نهایه شیخ طوسى)،معارج(اصول فقه)،تنبیه(منطق)و نهج الاصول را باید نام برد.»(فرهنگ معین،بخش اعلام،ج 5،ص‏465).

3- مدرک سابق،ص 271.

4- تاسیس الشیعه،ص 305.

5- مکتب اسلام،سال دوم،شماره نهم،ص 58 تا63.

6- تاسیس الشیعه،ص 305.

7- ریحانة الادب،ج‏7،ص‏379.

8- مکتب اسلام،سال دوم،شماره نهم،ص 62.

9- ریحانة الادب،ج‏7،ص‏377.

10- ریحانة الادب،ج‏7،ص 378.

11- ریحانة الادب،ج‏7،ص‏379.


  
پیامهای عمومی ارسال شده