سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را دیدند با جامه‏اى کهنه و پینه زده . سبب پرسیدند فرمود : ] دل را خاشع کن و نفس را خوار ، و مؤمنان بدان اقتدا کنند در کردار . همانا دنیا و آخرت دو دشمنند نافراهم ، و دو راهند مخالف هم . آن که دنیا را دوست داشت و مهر آن را در دل کاشت ، آخرت را نه پسندید و دشمن انگاشت ، و دنیا و آخرت چون خاور و باختر است و آن که میان آن دو رود چون به یکى نزدیک گردد از دیگرى دور شود . و چون دو زنند در نکاح یکى شوى که ناسازگارند و در گفتگوى . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :19
کل بازدید :222739
تعداد کل یاداشته ها : 110
103/9/15
5:7 ص





Powered by WebGozar

موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
خادم الجواد[10]
کانون فرهنگی مسجد جواد الائمه شهرستان اندیمشک درآغاز دهه هفتاد تاسیس شد و از همان ابتدا با یک برنامه منظم و منسجم جهت پر بار کردن اوقات فراغت و جهت دادن به برنامه های فرهنگی ، کار فرهنگی خود را آغاز کرد. یکی از موفقیتهای بزرگ این کانون همفکری و وجود نیروهای جوان و خوش فکر می باشد که با همکاری مستمر خود توانسته اند طراوت خاصی به برنامه های کانون ببخشند و وجود روحانیت در این مجموعه باعث شده که این مجموعه ، یکی از مجموعه های کاملاً دینی در سطح شهرستان مطرح شده و برنامه های برگزاری دعای توسل و زیارت عاشورا و همچنین مراسم جشن و عزاداری در ایام مختلف سال و چاپ و نشر ماهنامه های دینی در سطح شهرستان و نماز جمعه از کارهای موفق این مجتمع محسوب می شود محور اصلی در این برنامه ها آموزش متون دینی و آگاهی از مسائل روز و برگزاری کلاسهای متناسب در گروههای سنی مختلف بوده که تا کنون هم با پیشرفت و نوآوری همراه بوده و هر ساله برنامه های این کانون در قالبهای جدید همراه با روشهای روز برگزار می گردد.

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

محمد بن ادریس حلى

  (متولد543-متوفى 598 ه.ق)

«ابن ادریس حلى،از فحول علماى شیعه است.خودش عرب است و شیخ‏طوسى جد مادرى او(البته مع الواسطه)به شمار مى‏رود.به حریت فکر معروف‏است،صولت هیبت جدش شیخ طوسى را شکست،نسبت‏به علماء و فقهاء تاسر حد اهانت،انتقاد مى‏کرد.در سال 598 در سن 55 سالگى درگذشت.

کتاب نفیس و معروف او در فقه به نام‏«سرائر»است.گفته‏اند که ابن ادریس ازتلامذه سید ابو المکارم ابن زهره بوده است،ولى بنا بر تعبیراتى که ابن ادریس درکتاب‏«الودیعه‏»از کتاب السرائر مى‏کند،چنین برمى‏آید که صرفا معاصر وى بوده‏است و او را ملاقات کرده است و در برخى مسائل فقهى میان آنها مکاتباتى رد وبدل شده است.» (1)

 

ولادت او:

او در سال‏543 هجرى در مرکز حله قدم به عرصه حیات نهاد.تولد او در یک ‏خانواده روحانى و معنوى صورت گرفت.او از محضر ابن زهره فقیه نامدار کسب علم‏نمود.

سرزمین حله:

برخى از سرزمینها هستند که از نوعى رحمت و برکت‏خاصى برخوردارند واطراف و اکناف آن از مبارکى و میمنت‏خاصى بهره‏مند هستند،به تعبیر قرآن مجید،اطراف آن مبارک و میمون است.«حله‏»که واقع بین کوفه و بغداد است،از آن گونه‏سرزمینهاى رحمت‏خیز و برکت آفرین است که تاکنون علماء و فقهاى نامدار وخدمتگزار دین تحویل جامعه اسلامى داده است و چندین چهره سرشناس و معروف‏از فقهاء ما منسوب به آن منطقه هستند که روزگارى مرکز علمى و تدریس شیعیان بوده‏است. (2)

علامه حلى در آسمان علم و فضیلت،و در میان انبوه فقهاى نامدار شیعه،همچون یک ماه مى‏درخشد و آراى فقهى،اصولى و منطقى او در کتابهاى علمى ازبرجستگى خاص برخوردار است.او یکى از استوانه‏هاى محکم و پایدارى است که درحساس‏ترین مراحل فکرى و اجتماعى شیعه درخشیده و اطراف خود را منور ساخته‏است.

او قطب دایره تحقیق و فضیلت،ستاره درخشان فقه و فقاهت و یکى دیگر ازفرزانگان شهر حله است.شهرى که به دستور امیر سیف الدوله صدقة بن منصورمزیدى اسدى از امراء دولت دیالمه در سال 495 ه.ق بناگذارى و پى‏ریزى شده است.

به همین جهت گاهى آن شهر،«حله مزیدیه‏»گفته مى‏شود و آن یکى از شهرهاى‏معروف بین نجف اشرف و حائر مقدس حسینى(ع)است که در دو سمت‏شط فرات‏قرار گرفته است و به منزله دو طرف بغداد است که در شرق دجله و غرب آن قرار گرفته‏است و این شهر از روز نخست‏بر اساس تشیع پایه‏گذارى شده است و از آن منطقه‏علماء و بزرگان متعددى برخاسته‏اند که شرح حال برخى از آنان گذشته است و طبق‏روایتى که علامه مجلسى در کتاب‏«السماء و العالم‏»بحار نقل کرده است،ابو حمزه‏ثمالى از اصبغ بن نباته روایت کرده است که گوید:«به هنگام عبور امیر المؤمنین على(علیه السلام)به طرف صفین،همراه او بودم که روى تپه‏اى قرار گرفت.سپس به‏نیزارى که میان بابل(عراق)و آن تپه قرار گرفته بود اشاره نمود و فرمود:«شهرى و چه‏زیبا شهرى!»عرض کردم سرور من،به شهرى اشاره مى‏کنید،آیا در اینجا شهرى بوده‏است که آثارش از بین رفته است؟فرمود:«نه بلکه شهرى به وجود خواهد آمد که به آن‏حله سیفیه خواهند گفت.در آن شهر اقوام نیکوکارى زندگى خواهند کرد.اگر یکى ازآنان سهم خود را به خداوند نذر کند،وفاء به آن مى‏نماید.» (3)

ابن ادریس در نظر محققین:

علامه نورى در فائده سوم از خاتمه مستدرک مى‏نویسد:«ابو عبد الله محمد بن‏احمد بن ادریس عجلى حلى،عالم بزرگوار و معروفى است که بزرگان فقها در اجازات‏خود به عظمت مقام علمى،فهم و دقت او اعتراف کرده‏اند و او را ستوده‏اند.» (4)

ابن داود در رجال خود مى‏گوید:«وى پیشواى فقهاى حله،در علوم متقن وداراى تصنیفات بسیار است.» (5)

فقیه بزرگ،شهید اول(قدس سره)در اجازه خود او را با این عبارات:شیخ امام،علامه شیخ العلماء و رئیس المذهب ستوده است. (6)

محقق دوم نیز در اجازه قاضى صفى الدین مى‏نویسد:«روایت مى‏کنم تمام‏تصنیفات و روایات شیخ امام سعید محقق،حبر العلماء،فخر الملة و الحق و الدین،ابى عبد الله محمد بن ادریس حلى را.»

محدث عالى مقام،شیخ حر عاملى در کتاب‏«امل الآمل‏»مى‏نویسد:«دانشمندان‏متاخر ما،ابن ادریس را بسیار ستوده‏اند و کتاب‏«سرائر»او را با آنچه در آخر آن از کتاب!119 و اصول متقدمین نقل کرده است،مورد اعتماد قرار داده‏اند.علامه حلى و سایر علماء،احوال او را در کتب استدلالى خود نوشته و اکثر آن را پذیرفته‏اند.» (7)

همچنین دانشمند نامى،شیخ یوسف بحرانى که از علماى معتدل اخبارى است،در«لؤلؤة البحرین‏»مى‏نویسد:

«وى فقیه و اصولى خالص و مجتهد صرف بود،او نخستین کسى است که باب‏نکوهش از شیخ طوسى(ره)را به روى دیگران گشود،و گر نه قبل از وى دانشمندانى که‏در عصر شیخ بودند، غالبا به روش شیخ عمل مى‏کردند،تا آنکه نوبت‏به او رسید،آن‏گاه محقق اول(مؤلف شرایع)،و علامه حلى در موارد بسیارى به نکوهش وى(ابن‏ادریس)پرداختند،او و آراء و اقوالش را به باد انتقاد و طعنه گرفتند.ولى حقیقت امر این‏است که فضل و بزرگوارى او در میان شیعه منکر ندارد.بهترین تعبیر و تعریفى که درکتب مربوطه به این فقیه عظیم الشان دیده شده است، چند سطر مختصر و دلپذیر ولطیف است که شهید سعید،قاضى نور الله شوشترى در کتاب نفیس‏«مجالس المؤمنین‏»نوشته است.این عبارت کوتاه،به قدرى مناسب و جالب و استوار به قلم آمده است که‏به خوبى مى‏تواند معرف کامل فخر الدین محمد بن ادریس حلى باشد.او مى‏نویسد:

«در اشتعال فهم و بلند پروازى،از فخر الدین رازى بیش،و در علم فقه ونکته‏پردازى از محمد بن ادریس شافعى در پیش است،کتاب‏«سرائر»که از جمله‏مصنفات شریفه اوست،در دقت فهم و کثرت علم او دلیلى ظاهر و برهانى باهر است.

او را بر تصنیفات شیخ اجل ابو جعفر طوسى ابحاث بسیار است و در اکثر مسائل فقهى‏او را خلافى یا اعتراضى یا استدراکى هست.» (8)

ابن ادریس خبر واحد را نمى‏پذیرد:

دانشمندان در کتاب اصول،اخبار معصومین(علیهم السلام)را به دو گونه تقسیم‏کرده‏اند:خبر متواتر و خبر واحد.

خبر متواتر روایتى است که جمعى از راویان طورى آن را نقل کرده‏اند که احتمال‏تبانى بر دروغ و جعل خبر،محال باشد و به خودى خود انسان یقین به راستى وواقعیت آن پیدا مى‏کند،ولى خبر واحد عکس آن است،یعنى به تنهایى و بدون انضمام‏قرائن خارجى،مفید علم و یقین نیست.

دانشمندان ما در کتب اصول با دلیلهاى متقن،خبر واحد را بدون انضمام قرینه‏پذیرفته و به حکم عقل آن را مورد عمل قرار مى‏دهند،ولى جمعى که ابن ادریس ازجمله آنهاست،نظر به اینکه خبر واحد مفید ظن و گمان است،آن را نپذیرفته و به مفادآن عمل نکرده‏اند.

گذشته از مخالفتى که ابن ادریس با مکتب شیخ نمود و براى او گران تمام شد،موضوع مخالفت وى با سایر فقهاء در مساله خبر واحد نیز بیشتر موجب سر و صداگردید،در میان فقهاى ما تنها ابن ادریس نیست که خبر واحد را حجت و معتبرنمى‏داند،بلکه جز او جمعى هم بدین عقیده بودند،با این فرق که ابن ادریس به واسطه‏مزاج حادى که داشته،طبق معمول بیش از دیگران آن را دنبال کرده و براى قبولاندن آن‏پافشارى نموده است،تا جائیکه نظریه او در این باره مورد گفتگوى بسیار واقع شده،جمعى از او سخت انتقاد نموده،و گروهى به دفاع و توضیح مقصد وى برخاسته و برمخالفین او اعتراض کرده و گفته‏هاى دیگران را بى‏انصافى در حق ابن ادریس‏دانسته‏اند.

ابن داود که معاصر علامه حلى است،در رجال خود مى‏نویسد:«ابن ادریس به‏کلى از اخبار اهل بیت(ع)دورى جسته است.»

مؤلف نقد الرجال مى‏گوید:«ابن داود به همین دلیل ابن ادریس را در باب‏«ضعفاء»نام برده، ولى بهتر این بود که او را در باب‏«ممدوحین‏»ذکر مى‏کرد.»

رجالى دانشمند مشهور،شیخ ابو على حائرى در کتاب‏«منتهى المقال‏»بعد از نقل‏عبارت مزبور،مى‏گوید:«گزاف گویى ابن داود و عدم رعایت جهت انصاف او،بر کسى! پوشیده نیست،چه که نکوهش از این دانشمند بزرگ،مخصوصا با این علتى که ذکرکرده(که چون خبر واحد را معتبر نمى‏دانسته،به کلى از اخبار اهل بیت(ع)دورى‏جسته است)چندان بى‏پایه است که حد ندارد،زیرا:

اولا:عمل کردن ابن ادریس و اعتماد وى به بسیارى از اخبار-مخصوصا که اودر آخر سرائر از کتب قدما آورده است-چیزى نیست که بر اهل دانش پوشیده باشد.

ثانیا:در میان فقهاى ما تنها ابن ادریس نیست که عمل به خبر واحد نکرده است،بلکه جمعى از بزرگان علما،مانند سید مرتضى،ابو المکارم ابن زهره،ابن قبه و دیگران‏نیز عمل به خبر واحد را معتبر نمى‏دانند.

پس اگر عمل نکردن به خبر واحد،موجب تضعیف ابن ادریس باشد،باید این‏بزرگان را هم تضعیف کرد،در صورتى که هیچ کس آنها را ضعیف ندانسته است.»

مؤلف‏«لؤلؤة البحرین‏»نیز در این خصوص در دفاع از ابن ادریس مى‏گوید:

«اگر او مساله‏اى از مسائل فن(خبر واحد)به اشتباه رفته باشد،این موجب‏نمى‏شود که او را این طور مورد سرزنش قرار دهیم،زیرا بسیارى از دانشمندان امثال اورا مى‏بینیم که این گونه اشتباهات داشته‏اند،به خصوص در امثال این مساله(یعنى عمل‏نمودن به خبر واحد) (9)

فاضل نامى،استاد على دوانى مى‏نویسد:

آیا ابن ادریس نوه شیخ طوسى است؟

اغلب علماى تراجم ابن ادریس را نواده شیخ طوسى دانسته‏اند،بدون اینکه تاکنون معلوم شده باشد که وى از کجا و چگونه به شیخ مى‏پیوندد.یکى مادر او را دخترشیخ مى‏داند و دیگرى شیخ را دایى او دانسته و سومى شخصى را نام‏«مسعود بن ورام‏»را که تا کنون هویت او معلوم نگشته،جد مادرى او و پدر زن شیخ معرفى کرده است وچهارمى مسعود بن ورام را همان مسعودى،مؤلف‏«مروج الذهب‏»جد شیخ طوسى وجد مادرى ابن ادریس مى‏داند.این اقوال پریشان به قدرى با هم ضد و نقیض هستند که‏نمى‏توان آنها را جمع و جور کرد.محدث متتبع مرحوم حاج میرزا حسین نورى درخاتمه مستدرک چون چیزى از اقوال مربوطه دستگیرش نشده،مى‏گوید این اقوال‏گذشته از اینکه تخمین است و ماخذ محکمى ندارد، اصولا از محالات عادیه به شمارمى‏رود.

ما نیز چندان که در کتاب‏«السرائر»نگریستیم،جایى نیافتیم که ابن ادریس شیخ‏را جد خود دانسته و اعتراف به این نسبت نموده باشد.

او داراى تالیفات متعددى است که السرائر الحاوى لتحریر الفتاوى،تلخیص‏تفسیر تبیان شیخ طوسى و التعلیقات حواشى و ایرادات بر تفسیر التبیان از معروف‏ترین‏تالیفات او مى‏باشد. (10)

وفات وى:

در لؤلؤة البحرین از رساله مشهور کفعمى که درباره وفیات دانشمندان نوشته‏است،نقل مى‏کند که گفته است:ابن ادریس فرموده من در سال 558 بالغ گشتم،سپس‏از صالح فرزند وى نقل مى‏کند که گفت:«پدرم محمد بن ادریس روز جمعه وقت ظهرروز هیجدهم ماه شوال سال 598 وفات یافت.»

بنابر این چنانکه بر خواننده پوشیده نیست،تولد ابن ادریس سنه‏543 و مدت‏عمر او 55 سال مى‏باشد،جاى بسى تعجب است که عالم معروف،شیخ ابو على در«منتهى المقال‏»عمر او را 25، و دانشمند جلیل،شیخ عبد الله مامقانى در«تنقیح المقال‏»35 سال مى‏دانند و با اینکه هر دو مطلب فوق را از کفعمى نقل کرده‏اند،مى‏گویند:«دراین زمانها در السنه عوام مشهور است که عمر ابن ادریس به واسطه اسائه ادب به مقام‏جدش کوتاه گشت.»در صورتیکه با توضیحى که ما دادیم مطلب این طور نیست و بایداین را از اغلاط مشهوره دانست.

در«نخبة المقال‏»آمده است:

ثم ابن ادریس من الفحول و متقن الفروع و الاصول عنه النجیب بن نما الحلى حکى جاء مبشرا مضى بعد البکاء

که عدد کلمه‏«مبشر»543،و کلمه‏«بکاء» 55 که مدت عمر اوست. (11)

------------------------------

پى‏نوشتها:

1- آشنایى با علوم اسلامى،ص‏299.

2- در فرهنگ معین آمده است:«حله شهرى بود در عراق میان کوفه و بغداد در ساحل رود فرات‏»،و سپس‏مى‏افزاید:«حلى ابو القاسم نجم الدین جعفر بن حسن بن یحیى معروف به محقق اول یا محقق حلى ازبزرگان فقیهان شیعه(متوفى‏676)وى معاصر نصیر الدین طوسى بود.او از پدر خویش اجازه گرفت.ازتالیفات او:شرائع الاسلام،نافع،معتبر مکاسب در اصول دین،نکت النهایه(شرح نهایه شیخ طوسى)،معارج(اصول فقه)،تنبیه(منطق)و نهج الاصول را باید نام برد.»(فرهنگ معین،بخش اعلام،ج 5،ص‏465).

3- مدرک سابق،ص 271.

4- تاسیس الشیعه،ص 305.

5- مکتب اسلام،سال دوم،شماره نهم،ص 58 تا63.

6- تاسیس الشیعه،ص 305.

7- ریحانة الادب،ج‏7،ص‏379.

8- مکتب اسلام،سال دوم،شماره نهم،ص 62.

9- ریحانة الادب،ج‏7،ص‏377.

10- ریحانة الادب،ج‏7،ص 378.

11- ریحانة الادب،ج‏7،ص‏379.


  
پیامهای عمومی ارسال شده