قَالَ جَابِرٌ: ثُمَّ اسْتَقْبَلَهُ أَمِیرُ الْمَدِینَةِ رَاکِباً وَ حَوَالَیْهِ حُرَّاسُهُ وَ هُمْ یُنَادُونَ فِی النَّاسِ: مَعَاشِرَ النَّاسِ! احْضُرُوا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ? عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ? وَ تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ لَعَلَّ اللَّهَ یَصْرِفُ عَنْکُمُ الْعَذَابَ فَلَمَّا بَصُرُوا بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ ? تَبَادَرُوا نَحْوَهُ وَ قَالُوا: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، أَ مَا تَرَى مَا نَزَلَ بِأُمَّةِ جَدِّکَ مُحَمَّدٍ ? هَلَکُوا وَ فَنُوا عَنْ آخِرِهِمْ؟! أَیْنَ أَبُوکَ حَتَّى نَسْأَلَهُ أَنْ یَخْرُجَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَ نَتَقَرَّبَ بِهِ إِلَى اللَّهِ لِیَرْفَعَ اللَّهُ بِهِ عَنْ أُمَّةِ جَدِّکَ هَذَا الْبَلَاءَ؟
جابر گوید: سپس امیر مدینه به طرف امام آمد در حالی که محافظانش گرداگرد او بودند و در بین مردم فریاد میزدند: ای مردم! به حضور پسر رسول خدا ? علی بن الحسین ? بروید و به واسطه او در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ تقرّب بجویید، شاید خدا به آبروی او عذاب را از شما بردارد! و هنگامی که چشمشان به امام باقر ? افتاد، بیدرنگ به سویش آمدند و گفتند: ای پسر رسول خدا! آیا نمیبینی که چه بلایی بر امّت جدّت محمد ? نازل شده است و همه هلاک و نابود شدهاند؟! پدرت کجاست تا از او بخواهیم که به مسجد درآید و ما به آبروی او در پیشگاه خدا تقرّب بجوییم تا خدا این بلا را از امّت جدّت برطرف کند؟
قَالَ لَهُمْ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ? : یَفْعَلُ اللَّهُ تَعَالَى إِنْ شَاءَ اللَّهُ. أَصْلِحُوا أَنْفُسَکُمْ وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّضَرُّعِ وَ التَّوْبَةِ وَ الْوَرَعِ وَ النَّهْیِ عَمَّا أَنْتُمْ عَلَیْهِ فَإِنَّهُ لَا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ.
امام باقر ? در جوابشان فرمود: ان شاء الله این کار را میکند! خودتان را اصلاح کنید و به تضرّع و توبه و پارسایی و پرهیز از آن چه انجام میدهید، مبادرت کنید؛ زیرا از مکر خدا [آزمایش و مجازات خدا] جز مردم زیانکار [و مغرور] کسی غافل نمیشود!
قَالَ جَابِرٌ: فَأَتَیْنَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ? وَ هُوَ یُصَلِّی؛ فَانْتَظَرْنَاهُ حَتَّى فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ وَ أَقْبَلَ عَلَیْنَا فَقَالَ ?: یَا مُحَمَّدُ مَا خَبَرُ النَّاسِ؟
جابر گوید: پس [از این گفتگو] به حضور امام علی بن الحسین زین العابدین? شرفیاب شدیم در حالی که ایشان مشغول نماز بود؛ منتظر شدیم تا از نمازش فارغ شد و رو به ما کرد و فرمود: ای محمد، مردم در چه حالند؟
فَقَالَ?: ذَلِکَ لَقَدْ رَأَى مِنْ قُدْرَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لَا زَالَ مُتَعَجِّباً مِنْهَا! قَالَ جَابِرٌ: إِنَّ سُلْطَانَهُمْ سَأَلَنَا أَنْ نَسْأَلَکَ أَنْ تَحْضُرَ إِلَى الْمَسْجِدِ حَتَّى یَجْتَمِعَ النَّاسُ یَدْعُونَ وَ یَتَضَرَّعُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَسْأَلُونَهُ الْإِقَالَةَ!
امام باقر? فرمود: جابر از قدرت خداوند عزّ و جلّ چیزی دید که هنوز از آن در تعجب است!
جابر گوید: من عرض کردم: امیرشان از ما درخواست کرد که از شما بخواهیم تا در مسجد حاضر شوی تا مردم [در حضور شما] جمع شوند و دعا کنند و به درگاه الهی تضرّع کنند و از او آمرزش بخواهند!
قَالَ جَابِرٌ: فَتَبَسَّمَ? ثُمَّ تَلَا: «... أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا بَلى قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرینَ إِلاَّ فی ضَلالٍ» (غافر/50) «وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ» (انعام / 111)
جابر گوید: حضرت تبسّمی کرد، سپس این آیات را تلاوت فرمود:
«آیا پیامبران شما با معجزات و ادلّه روشن (هدایت) نیامدند؟ دوزخیان گویند: آری، آمدند (ما پیروی آنان نکردیم و بدین روز سیاه افتادیم) پس خازنان جهنّم گویند: اینک هر چه میخواهید دعا (و ناله) کنید که دعای کافران جز بر زیانشان نخواهد بود!»
«و چنان در کفر ثابتند که اگر فرشتگان را بر آنها فرستیم و مردگان را بر آنها برانگیزیم باز هم ایمان نخواهند آورد، مگر به مشیّت خدا، لیکن اکثر مردم (مشیّت نافذ حق را) نمیدانند.»
فَقُلْتُ: سَیِّدِی الْعَجْبُ أَنَّهُمْ لَا یَدْرُونَ مِنْ أَیْنَ أُتُوا!
جابر گوید: عرض کردم: ای آقای من! عجیب آن که اینان هنوز نمیدانند که چرا این بلا بر آنان نازل شده است!
قَالَ?: أَجَلْ ثُمَّ تَلَا: «... فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ» (اعراف / 51)
امام? در پاسخ من این آیه را تلاوت فرمود:
«امروز ما هم آنها را به رحمت در نظر نمیآوریم، چنان که آنان چنین روزشان را به خاطر نیاوردند و آیات ما را انکار کردند.»
وَ هِیَ وَ اللَّهِ آیَاتُنَا وَ هَذِهِ أَحَدُهَا وَ هِیَ وَ اللَّهِ وَلَایَتُنَا، یَا جَابِرُ! مَا تَقُولُ فِی قَوْمٍ أَمَاتُوا سُنَّتَنَا وَ تَوَالَوْا أَعْدَاءَنَا وَ انْتَهَکُوا حُرْمَتَنَا فَظَلَمُونَا وَ غَصَبُونَا وَ أَحْیَوْا سُنَنَ الظَّالِمِینَ وَ سَارُوا بِسِیرَةِ الْفَاسِقِینَ؟!
به خدا قسم اینها نشانههای ما است و به خدا سوگند که اینها ولایت ما است! ای جابر، چه میگویی در باره مردمی که سنّت ما را میراندند و و ولایت دشمنان ما را پذیرفتند و حرمت ما را شکستند؛ پس به ما ظلم کردند و [حقّ] ما را غصب کردند و سنّتهای ستمکاران را احیا کردند و به روش فاسقان عمل نمودند!
قَالَ جَابِرٌ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلَیَّ بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ أَلْهَمَنِی فَضْلَکُمْ وَ وَفَّقَنِی لِطَاعَتِکُمْ و مُوَالَاةَ مَوَالِیکُمْ وَ مُعَادَاةَ أَعْدَائِکُمْ.
جابر گوید [پس از این سخنان حضرت] من گفتم: سپاس خدای را که بر من با معرفت شما منّت نهاد و فضیلت شما را به من الهام نمود و به اطاعت شما و دوستی با دوستانتان و دشمنی با دشمنانتان توفیقم داد.
قَالَ? یَا جَابِرُ أَ وَ تَدْرِی مَا الْمَعْرِفَةُ؟ الْمَعْرِفَةُ إِثْبَاتُ التَّوْحِیدِ أَوَّلًا، ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْمَعَانِی ثَانِیاً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْأَبْوَابِ ثَالِثاً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْأَنَامِ رَابِعاً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْأَرْکَانِ خَامِساً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ النُّقَبَاءِ سَادِساً، ثُمَّ مَعْرِفَةُ النُّجَبَاءِ سَابِعاً وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً» (کهف / 109)
حضرت فرمود: ای جابر، آیا میدانی معرفت [ما] چیست؟ معرفت [ما] اول اثبات توحید است و دوم شناخت معانی [اسماء خدای تعالی] است و سوم شناختن ابواب است و چهارم شناختن مردم است و پنجم شناختن ارکان است و ششم شناختن نقیبان است و هفتم شناختن نجیبان است و این معنای این سخن خداوند تعالی است که میفرماید:
«اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگار من مرکب شود پیش از آن که کلمات الهی به آخر رسد دریا خشک خواهد شد، هر چند دریایی دیگر باز به آن ضمیمه کنند»
وَ تَلَا أَیْضاً:
«وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (لقمان / 27)
و باز هم تلاوت فرمود:
«و اگر هر درخت روی زمین قلم شود و آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مرکب گردد، باز هم نگارش کلمات خدا ناتمام میماند که همانا خدا را اقتدار [بینهایت] و حکمت [بیپایان] است.»
یَا جَابِرُ إِثْبَاتُ التَّوْحِیدِ وَ مَعْرِفَةُ الْمَعَانِی أَمَّا إِثْبَاتُ التَّوْحِیدِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ الْقَدِیمِ الْغَائِبِ الَّذِی «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» وَ هُوَ غَیْبٌ بَاطِنٌ سَتُدْرِکُهُ کَمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ أَمَّا الْمَعَانِی فَنَحْنُ مَعَانِیهِ وَ مَظَاهِرُهُ فِیکُمْ اخْتَرَعَنَا مِنْ نُورِ ذَاتِهِ وَ فَوَّضَ إِلَیْنَا أُمُورَ عِبَادِهِ فَنَحْنُ نَفْعَلُ بِإِذْنِهِ مَا نَشَاءُ وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا أَرَدْنَا أَرَادَ اللَّهُ وَ نَحْنُ أَحَلَّنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا الْمَحَلَّ وَ اصْطَفَانَا مِنْ بَیْنِ عِبَادِهِ وَ جَعَلَنَا حُجَّتَهُ فِی بِلَادِهِ فَمَنْ أَنْکَرَ شَیْئاً وَ رَدَّهُ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ وَ کَفَرَ بِآیَاتِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ وَ رُسُلِهِ. یَا جَابِرُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ تَعَالَى بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَدْ أَثْبَتَ التَّوْحِیدَ لِأَنَّ هَذِهِ الصِّفَةَ مُوَافِقَةٌ لِمَا فِی الْکِتَابِ الْمُنْزَلِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ» (انعام / 103) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ» (انبیا / 23)
ای جابر، اثبات توحید و معرفتِ معانی [را برایت توضیح میدهم]؛ اما اثبات توحید، شناختن خدای قدیم و دارای غیبی است که چشمها او را نمیبینند و او چشمها را میبیند و او لطیف و آگاه است. و او غیب و باطن است و چنان که خودش را توصیف نموده است، او را خواهی یافت!
و اما معانی؛ پس ما معانی و مظاهر او در میان شما هستیم که خدا ما را از نور ذاتش ابداع نمود و امور بندگانش را به ما واگزار کرد؛ پس ما آن چه بخواهیم، به اذن او انجام میدهیم و ما چنانیم که هر گاه ما [چیزی را] بخواهیم، خدا [آن را] خواسته و هر گاه ما چیزی را اراده کنیم، خدا [آن را] اراده کرده و خدا ما را بدین جایگاه نشانده است و از میان بندگانش ما را برگزیده است و حجت خود در بلادش قرار داده است. پس هر کس چیزی از این مقامات و فضایل ما را انکار و رد کند، خداوند تعالی را رد کرده است و به آیات و انبیا و رسولانش کفر ورزیده است.
ای جابر! هر کس خدا را به این صفت بشناسد، به یقین توحید را به اثبات رسانده است؛ زیرا این صفت موافق با چیزی است که در قرآن نازل شده است؛ آن جا که فرموده است:
«او را هیچ چشمی درک نمیکند و حال آن که او بینندگان را میبیند و او نامرئی و به همه چیز آگاه است»
و آن جا که فرموده است:
«و او بر هر چه میکند (حاکم مطلق است) و باز خواست نشود، ولی خلق از کردارشان بازخواست میشوند»
قَالَ جَابِرٌ: یَا سَیِّدِی، مَا أَقَلَّ أَصْحَابِی!!
جابر گوید عرض کردم: ای آقای من! چقدر یاران، همراهان و همفکران من [در معرفت شما] اندکند!
قَالَ?: هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ أَ تَدْرِی کَمْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مِنْ أَصْحَابِکَ؟
حضرت فرمود: هیهات، هیهات، آیا میدانی همفکران تو بر روی زمین چه مقدارند؟
قُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ کُنْتُ أَظُنُّ فِی کُلِّ بَلْدَةٍ مَا بَیْنَ الْمِائَةِ إِلَى الْمِائَتَیْنِ وَ فِی کُلِّ مَا بَیْنَ الْأَلْفِ إِلَى الْأَلْفَیْنِ بَلْ کُنْتُ أَظُنُّ أَکْثَرَ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ وَ نَوَاحِیهِ!
عرض کردم: ای پسر رسول خدا! گمان میکنم همفکران من [در معرفت شما] در هر شهری در حدود صد تا دویست نفر و در تمام شهرهای اطراف در حدود هزار تا دو هزار نفر باشند و تصوّر میکنم که در تمام کره زمین بیش از صد هزار نفر باشند.
قَالَ?: یَا جَابِرُ، خَالِفْ ظَنَّکَ وَ قَصِّرْ رَأْیَکَ! أُولَئِکَ الْمُقَصِّرُونَ وَ لَیْسُوا لَکَ بِأَصْحَابٍ!!
حضرت فرمود: ای جابر! از گمانت دست بردار و این تصوّر را رها کن! اینان که تو همفکرشان میپنداری [در ولایت و معرفت ما] مقصِّرند و همفکر و همراه تو [در معرفت و ولایت پذیری] نیستند!